راه رفتن دختر گلم
پنج شنبه ١٣/١١/٩٠ عصری بود که من و همسری دیدم آوینا بلند شد و شروع کرد به راه رفتن به سمت همسری اول تصور می کرد بعد از دو قدمی که بر می داره می شینه یا می افته اما بعد دیدم آوینا تونست شش قدمی راه بره خودش هم ذوق می کرد. آوینا نوشت : دختر گلم راه رفتنت مبارک این لحظه را ثبت کردم تا به یاد داشته باشم چه لحظات شیرینی را تجربه کردم و از خدای مهربون سپاسگزار باشم بابت فرشته کوچکی که به ما هدیه داد. نازنینم امیدوارم همبشه قدم های محکمی در زندگیت برداری ...
نویسنده :
مامان آوینا
12:18