آویناآوینا، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

آوینا فرشته کوچک ما

راه رفتن دختر گلم

پنج شنبه ١٣/١١/٩٠ عصری بود که من و همسری دیدم آوینا بلند شد و شروع کرد به راه رفتن به سمت همسری اول تصور می کرد بعد از دو قدمی که بر می داره می شینه یا می افته اما بعد دیدم آوینا تونست شش قدمی راه بره خودش هم ذوق می کرد. آوینا نوشت : دختر گلم راه رفتنت مبارک این لحظه را ثبت کردم تا به یاد داشته باشم چه لحظات شیرینی را تجربه کردم و از خدای مهربون سپاسگزار باشم بابت فرشته کوچکی که به ما هدیه داد. نازنینم امیدوارم همبشه قدم های محکمی در زندگیت برداری ...
15 بهمن 1390

زبان آوینایی

دختر گل ما زمانی که 9 ماهش بود وقتی می گفتی بگو بابا می گفت ماما و البته این باعث شده بود خانواده همسری بگن وااا !!!!!!!!!!!!! ما می گیم بگو بابا   تا اینکه بعد از چند وقت دیگه نمی گفت ماما و  ولی بابا را صدا می زد که بعد از چند وقت هر دو کلمه را می گه. چون اول اسم پدرم (میم ) هست و نمی تونه اسمش را که سخت هم هست براش بگه ، می گه م با فتحه دد که اولین کلمه ای بود که یاد گرفت بده و بگیره را هم می تونه بگه خاله را بصورت غاله تلفظ می کنه از وقتی گربه ها را  از پشت پنجره نشونش دادم  عاشقشون شده و قتی می برمش پشت پنجره  با انگشتش اشاره می کنه و میگه پیشیه. اگه خوردنی بخواد اشاره می کنه و میگه به  و گاه...
12 بهمن 1390

تولد بهترین بابای دنیا

دستانت بوی زحمت چشمانت رنگ خستگی اما صدایت زنگ زندگی است پدرم ، دستانت، چشمانت ، و صدایت را عاشقانه دوست دارم                                    پدرم عزیزترینم تولدت مبارک     تو بهترین بابای دنیایی هرگز فراموش نخواهم کرد محبتهای بی دریغت را و بدان آغوش گرمت امن ترین مأمن، من است. ...
1 بهمن 1390
1